قرارمان فصل انگور،
وقتي شراب شدم ،
تو جام بياور
من جان

***
آنکسی که پای تیرک چوبی آب میریزد دیوانه نیست
او باغبانی است امیدوار

***
میان این همه شاید ها
تو چقدر بایدی؟
***
هرجا من و تو باشیم معجزه بزرگی اتفاق خواهد افتاد

***
دوست داشتن را از ماهی باید آموخت که چه بی پایان آب را پر از بوسه های بی پاسخ می کند

***
باید سکوت کرد شاید خدا هم حرفی برای گفتن داشته باشد
***
رد کردن پند ارزان در اینده مستلزم خریدن پشیمانی گران است
***
کاش توی زندگی هم مثل فوتبال، وقتی زمین می‌خوردی و از درد به خودت می‌پیچیدی، داور می‌اومد از آدم می‌پرسید: می‌تونی ادامه بدی