شبهای قدر
زلیلی من شنیدم یا علی گفت
به مجنون چون رسیدم یا علی گفت
كه این وادی دارالجنون است
كه هر دیوانه دیدم یا علی گفت
نسیمی غنچه ای را باز می كرد
به گوش غنچه كم كم یا علی گفت
چمن با ریزش باران رحمت
دعایی كرد او هم یا علی گفت
یقین پروردگار آفرینش
به موجودات عالم یا علی گفت
خمیر خاك آدم را سرشتند
چو بر می خاست آدم یا علی گفت
مسیحا هم دم از اعجاز می زد
ز بس بیچاره مریم یا علی گفت
گرفت علی را ضربتی،كاری نمی شد
گمانم ابن ملجم یا علی گفت
مگر خیبر ز جایش كنده می شد
یقین آنجا علی هم یا علی گفت
+ نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم شهریور ۱۳۸۸ ساعت 14:38 توسط mahak
|
سلطان سرزمين پهناور دل کوچکم !