جهان سرد

اشک هایم برگونه های ستاره ها می لغزند

و جهان سرد از پشت مردمک هایم مرا می لرزاند

تصویر ساطوری را بالای سرماه می بینم

و شعاع خورشیدی را در پشت میله ها

قاتلان تا بالای ابرها رسیده اند

چه سود از پرنده ای که هنوز برشاخه ای میخواند

که  آوازش مرثیه همه جهان است